تفال به حافظ 13 آذر 1400؛ ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
به گزارش وبلاگ دانشگاه، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
گر می فروش حاجت رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که دنیا پربلا کند
حقا کز این غمان برسد مژده امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکن به غیر که این ها خدا کند
در کارخانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
وان کو نه این ترانه سراید خطا کند
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند
توضیح لغت: حقا: مؤول به جمله می گردد، یعنی محقق است و یقین باشد /ضعیف رأی: سست رأی و ناتوانی تدبیر / احیا: مخفف احیاء به معنی زنده کردن
تفسیر عرفانی:
اگر می فروش احتیاج پاکدلان را برآورد، خدا گناهشان را خواهد بخشید و آن ها را از بلا دور خواهد ساخت. مقصود او از این شعر این است که هر آنچه از غم و شادی در این چرخ گردون گریبانگیر انسان ها می گردد، از سوی یار است و بس و مرتبط با هیچ کس نیست. در ادامه نیز می توان گفت سالکان پیشگاه دوست که در وادی عشق بی سر و سامان شده اند و در آرزوی لقای اویند، فقط با لقای او می توانند خود را سامان بخشند.
تعبیر غزل:
محنت ها رو به سرانجام است وکسی که تو را ملامت می نماید، گرفتار خواهد شد. به لطف خداوند امیدوار باش و عمر به جامانده را غنیمت شمار! به فکر کمبود های زندگی مباش!
منبع: فرارو