حرف بزن، دق کردم! ، ارتباط سالم ؛ پیش زمینه زندگی سالم

به گزارش وبلاگ دانشگاه، دکتر میرمحمدولی مجد، روانپزشک است؛ یک روانپزشک مشهور که بیشتر شهرتش، به خاطر کنفرانس های مشاوره ای است که درباره زندگی سالم ارایه می نماید. زندگی سالم، البته یک عنوان کلی است، اما سخنرانی های آقای دکتر بیشتر مربوط به ارتباط سالم در زندگی زناشویی است که منجر به یک زندگی سالم می گردد.

حرف بزن، دق کردم! ، ارتباط سالم ؛ پیش زمینه زندگی سالم

به گزارش وبلاگ دانشگاه، آنچه پیش رو دارید، برشی از سخنرانی اخیر دکتر مجد در تالار کنفرانس بیمارستان میلاد است. صحبت از شکایت درباره کم حرفی شوهرها آغاز می گردد و به بایدها و نبایدهای این صحبت ها می کشد و... چرا خودتان نمی خوانید؟

زنان و مردان زیادی به من شکایت می نمایند که همسر من با دیگران صحبت می نماید، اما با من حرف نمی زند. من به آنها می گویم دلیل این است که شما مستمع خوبی نیستید. وقتی همسرتان حرف می زند، یا به دیوار نگاه می کنید، یا غذایتان را سرخ می کنید، وقتی جوک می گوید شما نمی خندید. پس مجبور می گردد برای کسی جوک بگوید که بخندد. وقتی همسرتان کنار شما می آید، با توجه به این رفتار شما مجبور می گردد ساکت باقی بماند. همین سکوت، موقعیت مناسبی را برای حرف های تلخ فراهم می نماید.

اما وقتی می گوییم صحبت کردن، منظورمان چیست؟ چیزهایی هست که باید رعایت گردد. مثلا نباید وقتی شب به خانه برمی گشت، گزارش روز ارایه کنید که مثلا در اداره چه گذشت. گزارش را باید به رییس داد. مگر همسر شما رییس شماست؟ خبردهنده حوادث بد هم نباشید؛ مثلا تلویزیون منزل شما را به سرقت برده اند و هنوز شوهر بدبخت پایش را از در داخل نگذاشته، این خبر را به او می دهید. خوب مسلما ناراحت و عصبانی می گردد. اصلا به او نگویید.

بگذارید مدتی بعد خبر بدهید. سعی کنید از کلمات خوب بهره ببرید. سعی کنید دو تا کلمه حرف خوب یاد بگیرید، مثلا بگویید وقتی از در تو می آیی خانه روشن می گردد. این یعنی به او می فهمانید که وجود او محسوس است. از این کلمات یاد بگیرید و بهره ببرید، اما ما که از آنها استفاده نمی کنیم. شوهر که وارد خانه می گردد به جای این قبیل حرف ها می گوییم که تلویزیون را دزدیده اند خوب معلوم است که همان جلوی در، غش می نماید. دادن اطلاعات خوب و پرهیز از دادن اطلاعات بد از توصیه های مهم در زندگی زناشویی است.

بی توجهی بی دلیل نیست

در عقدنامه ننوشته اند که حرف نزنید، نگاه نکنید یا نخندید. ما همگی به عنوان انسان حدود تعیینی از آزادی داریم. البته آزادی بی حدوحصر و بدون حساب و کتاب را هیچ کدام از ما قبول نداریم، اما حدود خاصی از آزادی را داریم و نباید آن را از یکدیگر بگیریم. ما وقتی مهمانی می رویم همه شادمانیم، اما وقتی از مهمانی بازمی گردیم، اغلب عصبانی و در حال دعوا هستیم: چرا فلان حرف را زدی؟

چرا به فلانی نگاه کردی؟ چرا خندیدی؟ این کارها درست نیست. مگر باید کور بود؟ کر بود؟ چرا باید آزادی های مآغاز همدیگر را از بین ببریم؟ این ها دلخوری می آورد.

مثلا باید بعد از ازدواج به همسر حق داد که با دوستان دوران مجردی خود ارتباطش را حفظ کند، خیلی زیاد. ما موجود زنده ایم و باید چنین ارتباطاتی داشته باشیم، البته به شرطی که زمان تعیین داشته باشند و مزاحم زندگی زناشویی ما نشوند. اگر این ویژگی ها را داشته باشند مسئله ای ندارد. شوهرانتان را پرهیز ندهید که با این یا آن نگرد. ما وقتی با دوستانمان هستیم، شادمان و خندان می شویم. اما وقتی به خانه برمی گردیم از ما سوال می نمایند که چرا می خندی؟ با کی بودی که می خندی؟ این سوالات از همان سوالاتی هستند که گفتم پرسیدنشان ممنوع است.

شما هم با دوست های خودتان باشید. اصلا بعضی وقت ها ضروری است که خانم ها ما را رها نمایند. بروید چهار ساعت با دوستانتان بگشت، البته به شرطی که آدم های درست و حسابی باشند. باید حواسمان باشد که درخواست های ما در زندگی زناشویی در حدی باشد که از عهده طرف مقابل بربیاید. اگر از زندگی زناشویی این احساس را داشته باشید که اول همسرم، بعد من؛ یعنی ما نفر دوم خانه هستیم. احساس ما باید همواره این طوری باشد. یعنی همسر ما باید همواره نفر اول خانه باشد. خود به خود وقتی این طور فکر کنید انتظارات پایین می آیند.

بعضی از مردم اصولا زیاد درخواست می نمایند. هر کاری برای آنها بکنید کافی نیست و باز هم درخواست دارند. البته اگر این درخواست ها در چارچوبی باشد که طرف مقابل از پس آن بربیاید مسئله ای نیست، اما زمان درخواست هم مهم است. مثلا بعضی درخواست ها را باید در پنج ساله اول زندگی عنوان کرد. بعضی را در پنج ساله دوم و بعضی را هیچ وقت نباید اظهار کرد. ما می توانیم درخواست هایمان را با هم تطبیق بدهیم.

گاهی زنان شکایت دارند که شوهر ما به ما توجه نمی نماید، مثلا نمی داند که من الان حالم خوب نیست. وقتی من حالم خوب نیست نباید بیرون برود و باید در خانه بماند و به من برسد یا شکایت می نمایند که من رنگ ابروهایم را عوض کردم، اما او نفهمید. رنگ دیوار را عوض کردم، باز هم نفهمید. یعنی از ما مردان شکایت می نمایند که بی توجه هستیم. البته مردان به طور معمول بی توجه نیستند، اتفاقا در یک آشنایی تازه بسیار با دقت و با توجه هم هستند. مردها به کسی بی توجهی می نمایند که از او دلخور هستند. البته بعضی وقت ها هم بی توجهی ناشی از بیماری و افسردگی ماست.

در شماره های بعد، باز هم به نکته هایی از این دست اشاره خواهیم کرد.

منبع: همشهری آنلاین

به "حرف بزن، دق کردم! ، ارتباط سالم ؛ پیش زمینه زندگی سالم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "حرف بزن، دق کردم! ، ارتباط سالم ؛ پیش زمینه زندگی سالم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید