عکس هایی که تاریخ ساز شدند
به گزارش وبلاگ دانشگاه، وسط خاطراتی که از آمدنش به تهران و همکاری با مجلات و عکاسی می گوید: آن عکس معروف که ملاقات خلبانان با امام خمینی(ره) را نشان می دهد و آقای فکوری هم هست من گرفته ام. چند وقت پیش شهرداری بیلبوردش کرد. کلی هم عکس از شهید چمران دارم و جنگ. من و چند نفر از دوستانم جزو اولین ها هستیم. اولین اتفاقات انقلاب و جنگ را ثبت نموده ایم. راستش باید قدرمان را بدانند اما نمی دانند.

اولین عکس از تظاهرات
مرتضی خاکی، متولد 1329، 14 ساله بوده که از اهواز می آید به تهران به عشق خبرنگاری. اما اوایل برای راه یافتن به جهانی مطبوعات، عکاسی می نماید برای چند تا مجله. می گوید: من دنبال هیجان بودم. این مجلات هیجان نداشت، برای همین به دلم نمی نشست تا این که رفتم روزنامه حزب مردم. دو سال برای صفحه حوادثش عکاسی کردم بعد رفتم سربازی.
وقتی برگشتم، رفتم روزنامه اطلاعات و ماندم تا زمانی که بازنشسته شدم. هیجان کارم زمانی زیاد شد که انقلاب و اتفاقاتش اوج گرفت و من رفتم توی دل ماجراها. روزنامه اطلاعات پیشرو بود هم در درج مطالب هم عکس. دی ماه سال 57 بود که مقاله سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات چاپ و باعث اتفاقات غیرمنتظره ای شد.
یادم هست کشیک گروه حوادث بودم که خبر رسید گروهی از مردم تقاطع خیابان پهلوی - تخت جمشید (طالقانی فعلی) تظاهرات می نمایند. به من گفتند برو برای عکاسی. یک زمین بود که دورش دیوار بود و مردم در همین زمین جمع شده بودند. آن موقع هم از طرف مردم تحت فشار بودم که نمی گذاشتند عکس بگیرم، می گفتند ساواکی هستم و عکس ها را می دهم به ساواک برای شناسایی مردم!
از آن طرف ساواک هم نمی گذاشت عکاسی کنیم. آن روز دو فریم عکس گرفتم. یکی از پشت سر یک مامور یکی هم وقتی سوار ماشین شدم. روز بعد این عکس ها در روزنامه اطلاعات چاپ شد، اولین عکس هایی که از تظاهرات در یک روزنامه منتشر می شد.
اولین عکس ها از تظاهرات مردم قم
یک روز هم مرا فرستادند قم. شلوغ شده بود و مردم زیادی در تظاهرات شرکت نموده بودند. رفتیم سمت رودخانه، ما این طرف رود بودیم و مردم آن طرف. روی پل هم مامورها بودند.
لنز تله را بستم روی دوربین و آغاز به عکاسی کردم. به یکباره دیدم که چند جوان محاصره ام نموده اند.
می خواستند دوربین را بگیرند و ما را بزنند. هر چه می گفتم من عکاس و خبرنگار روزنامه اطلاعات هستم، کارتم را نشان دادم، فایده نداشت تا این که چند مرد سن بالا آمدند و پادرمیانی کردند و ما سوار ماشین شدیم و برگشتیم تهران.
فردا عکس ها عظیم روی صفحه اول روزنامه اطلاعات منتشر شد و همه نگاه ها را جلب کرد.همان روز از خبرگزاری های بین المللی که در تهران دفتر داشتند مثل آسوشیتدپرس، نماینده شان آمد روزنامه و گفتند عکس ها را به آنها هم بدهم.
با سردبیر صحبت کردم و پذیرفت. عکس ها را چاپ کردم و دادم به آنها و فردایش عکس هایم رفت توی همه روزنامه های معتبر جهان؛ اولین عکس ها از تظاهرات مردم قم. یادم هست، 300تومان به من پاداش دادند که رقم خوبی بود.
روز 12بهمن گفتند برو دانشگاه تهران و از امام (ره) عکاسی کن. رفتم اما خبر رسید امام در دانشگاه تهران توقف نمی نماید و می رود بهشت زهرا. خودم را رساندم بهشت زهرا و از سخنرانی امام عکاسی کردم.
فیلم ها را دادم یک موتوری برساند دفتر روزنامه تا برای فردا چاپ گردد. در جریان انقلاب یک بار هم رفتم اصفهان. حکومت نظامی اعلام نموده بودند و بعد به مردمی که آمده بودند، بیرون شلیک نموده بودند.
رفتم بیمارستان و اولین عکس ها از مجروحان را تهیه کردم که آنها هم به عنوان اولین ها در روزنامه اطلاعات منتشر شد و سر و صدای زیادی کرد. عاشق کارم بودم و سرم درد می کرد برای هیجان. هر جا اتفاق خاصی رخ می داد، می رفتم. عاشق این بودم که اولین ها را ثبت کنم.
از پاوه تا فاو را عکاسی کردم
از اولین عکاسانی بودم که در غائله کردستان خودم را به پاوه رساندم. شهیدچمران هم در این منطقه بود. نه اهل مصاحبه بود و نه اجازه می داد از او عکسی گرفته گردد. روزی پشت بیمارستان او را در کنار چند سپاهی دیگر دیدم و عکسش را گرفتم و در اولین فرصت فرستادم روزنامه برای چاپ. آن هم اولین عکسی بود که از شهیدچمران منتشر می شد. جنگ که آغاز شد رفتم خوزستان. بچه اهواز بودم و منطقه را می شناختم.
فاو هم رفتم و از عملیات عکاسی کردم. ترس سرم نمی شد، فقط عاشق این بودم عکاسی کنم. هشت سال منطقه بودم. یک بار هم شیمیایی شدم نزدیکی های فاو. بمبی منفجر شد و مثل قارچ رفت بالا، زیبا بود.
حواسم نبود شیمیایی زده اند و نه لباس دارم و نه ماسک. عکس گرفتم و بعد پریدم توی ماشین و از منطقه در رفتیم اما چشمانم آسیب دید. در دوره حصر آبادان 10روز در حصر بودم. روزی که آقای تندگویان را عراقی ها گرفتند اگر نیم ساعت زودتر رسیده بودیم ما را هم می گرفتند...
می گوید، بنویسید خبرنگار - عکاس. بنویسید من همه عمرم عاشقانه کار کردم. همه فریم ها را دادم به روزنامه و همه امتیازش را. به روزنامه اطلاعات و کشورم وفادار ماندم تا بازنشسته شدم و تمام.
منبع: جام جم آنلاین